همین
کلی عکس قشنگ از نزدیک
گل
گل میباشد
این یک گل است
یک زنبور سیاه از جنس آن هایی که می دانند در قلبشان سیاهی رخنه کرده
گل ها میدانند زیبا هستند اما یقین ندارند
گل بود به تنهای نیز آراسته شد
غروبی بر فراسوی زمین تا که خشم طبیعت را بنگرد
آه ای گل بی رحم زنبور را رها کن
آه ای شب بی رحم تو را با سی و سه پل چه می شود. رهایش کن
گل ها بر روی آنچه هست می رویند تا رهایی یابند
کبوتر در روی تخم هایش می نشیند او امید دارد تا همنوعانش خود را چون کوه بیابند
سگی در آرزوی دوستی برای درک و فهم آنچه او می اندیشد . شاید انسانی شاید
کبوتر به چه می اندیشد ؟ انتقامی سخت انتقامی ژرف
رعد و برق نا مرد ک هر جا رو نشون می کردی یه جالی دیگه می زد اما بلاخره گرفتمش هاها