تـرمــه terma
با سابقهترين دستباف كشورمان كه قرنها معرّف هنر و صنعت بافندگي استان يزد بوده است و توليد آن در ايران به طور عمده منحصر به شهر يزد ميباشد ترمه است؛ زيرا قبل از اين دوران، آثاري از ترمههاي ايراني برجاي نمانده است.
ترمه ?ا تيرمه واژهايست هندي ؛ به معني درخت سروي كه خميده باشد. علت خميدگي سرو را در پارچه ترمه، برخي خضوع و خشوع آن در مقابل عظمت الهي و آفرينش هستي، معنا كردهاند و بعضي نيز سرو را به جاي ايران و خميدگي آن را به شكست اعراب (بعد از جنگ ايران و اعراب) تشبيه نمودهاند و برخي طرح ترمه را نشان اتحاد و اقتدار دانستهاند.
در مورد زادگاه ترمه گفتهها متفاوت است . برخي زادگاه ترمه را كشمير ميدانند و معتقدند اين هنر- صنعت به روايتي از ايران به كشمير راهبرده است و به روايتي ديگر تولّد و تكوين يافته، سپس در ايران ريشه دوانيده است؛ اما آنچه از تاريخ كشمير بر مي آيد اين است كه منسوجات پشمي اصلي بيگانه دارند و برازنده شاهانند و اينك كشميريها آنها را ميبافند.
طرح بتهجقه در پارچه ترمه: درباره منشاء اصلي طرح بتهجقه نظريهاي كه وجود دارد اين است كه گفتهشده اين طرح همان طرح گلهاي صفوي است. گلها? صفوي غالبا همان گلمحمدي هستند كه يك گل بزرگ در قسمت فوقاني بوته دارند و گل فوقاني به دليل بزرگي وزنش گاه خميده نشان داده ميشود و اين حالت رفتهرفته در ميان طراحان مطلوب واقع گرديد؛ تا اين كه در اواخر قرن هجدهم و نوزدهم ميلادي به صورت بتهجقه درآمد و موجوديّت اوليه خود را كه بوته گل باشد، از دست داد و تنها فرم آن باقي ماند.
از پيشينه ترمه تا قبل از سال 900 ه. ق. اطلاع چنداني در دست نيست. ما نشانههاي اين هنر- صنعت را از دوره صفويه (دوران طلايي و شكوفايي منسوجات) شاهديم. در دوره شاهعباس اين هنر به اوج شكوفايي و تكامل خود مي رسد و شهره آفاق ميگردد.
اين هنر كه عمري چهارصدساله دارد، در بدو ورود به ايران در انحصار زرتشتيان يزد قرارداشت و از آن تنها براي دوخت شلوارگبري كه نوعي تن پوش مخصوص مجالس جشن و سرور بود، استفاده ميكردند و گاه نيز از آن كه « راه راه » بود و به محرمات معروف بود، به عنوان شال كمر مورد استفاده قرار مي دادند؛ اما تدريجاً ساير مردم يزد و پاره اي از سكنه كرمان نيز با اين هنر آشنايي يافتند و موجب بالندگي اين هنر شدند؛ به گونهاي كه حتي بر ترمهبافان كشميري نيز تأثير گذاردند.
بررسي عناصر به كار رفته در ترمه:
راز جذابيت و زيبايي ترمههاي ايراني را بايد از دو ديدگاه مورد بررسي قرار داد: 1- تاثير رنگ در ترمه2- نقش بته جقه در ترمه
مهمترين و معروفترين رنگي كه در ترمههاي ايران و كشمير به كار ميرفته است، رنگ نيلي بودهاست كه از آبيروشن تا سورمهايتيره را بهوجودآورده است. لازمبهذكراست كه به كاربردن رنگ نيلي از ديرباز در هنر ايراني مرسوم بودهاست؛ چرا كه اين رنگ با تاثير آرامش بخش? که دارد از د?رباز در ذهن ايرانيان بودهاست و با ان انس گرفتهاند.
بعد از رنگ نيلي، دومين رنگ اصلي در ترمهها رنگ زرد اسپرك بوداست. دليل عمده به كاربردن ا?ن رنگ هم در تاثير بسيار شگفتانگيز رنگ آبي و زرد در كنار هم بوده است.
سومين رنگ اصلي و آخرين رنگ، رنگ قرمز است، از ريشه روناس كه در رنگهاي متداول درترمههاي كشمير و ايران زياد به چشم مخوردهاست.
جايگاه رنگ در ترمه و تاثيري كه اين عنصر بصري در زيباسازي رمزآلود و پرطراوت آن دارد، آن قدر زياد است كه به راحتي نمي توان آن را ناديده گرفت. به كارگيري رنگهاي گوناگون و پرتنوع و گاهي تضاد رنگي در آن و استفاده از مكملها در جاهاي مناسب سبب پيدايش فضايي بس عميق و پر رمزوراز شدهاست.
خلوص و پاكي رنگهاي اصلي و ناب بازگوي اين مساله است كه هنرمند ايراني و كشميري به اثر هنري خود، به عنوان يك تركيببندي رنگي نگاه ميكرده است و گاه با تركيب نسبتا سادهاي از دو يا سه رنگ،صفحه رنگين بيحد و مرزي را با هيجان زياد ميآفريده است.
گاه در يك نقش از پارچه ترمه، دو يا سه درجه رنگي از يك رنگ واحد دركنارهم قرارگرفتهاند و اين نه تنها در زيبا ساختن اثر بلكه به طور مستقل نيز تحسين برانگيز است.
كنار هم گذاشتن رنگ هاي پرتحرك اما هماهنگ، و يا حتي به صورت پراكنده و ناگهاني در مكانهاي مختلف زيبايي چشم اندازي را ميآفريند كه نمونه آن را حتي در آثارنقاشان ايراني هم ميبينيم كه هر رنگ مفهوم خاصي را در ذهن بيننده آن به تصوير مي كشد در واقع بايد گفت هنرمند بافنده ترمه تمام رنگهاي به كار رفته در اين نقوش را از طبيعت اطراف خود الهام گرفته است؛ رنگهاي ناب و زيبايي كه چشمان هر بينندهاي را مسحور هنرنمايي بافنده خلاق اين پارچه منقش ميكند.
قرار دادن رنگهاي زمينه دربين اجزاء نقوش به ويژه نقش سرو شايد بيانگر نوري باشد كه از ميان شاخ و برگها عبور كرده است.
نقش سرو در ترمه و بار معناي آن درخت هميشه سبز سرو كه در عربي سرو و گاه شجرهالحياه ناميده ميشود، در اصل واژهايست اكدي و آن نام درختي است كه در جزيره سيسيل به طور خودرو وجود دارد ودر لينان و كوههاي قبرس كه با كلمه سرو هم ريشه است، نيز كاشته ميشود. سرو در اساطير يونان نشانه سوگواري و اندوه و ازدستدادن يار است. هنگام سوختن خوشبو است و بدين علت مورد توجه بودهاست و از قديم چوب و درخت آن را فناناپذير و جادويي تصور مي كردهاند و در ساختن مجسمهها، كشتيها و گردونهها مورد استفاده قرار ميدادند.
سرو راست قامت مانند مورد (murd)، سُداب و هوم از ديرباز مقدس و نشانه خاص ايرانيان بوده است که مطابق روايات ايراني اهورامزدا اين درخت را از بهشت به ارمغان آورد و زرتشت يكي از دو شاخهاي كه از بهشت آمدهبود در كاشمر و ديگري را در «ديه فريومد» نزديك سبزوار بكاشت كه هر دو بباليد و تنومند گشت. به مرور طرح سرو زينت بخش كتيبهها، ديواره كاخها، سرستونها و سنگ قبور گشت.
و اما بتهجقه يا سرو خميده كه در پارچه ترمه به كار ميرود در اصل همان گونه كه بيان شد منشاء اصلي آن همان گلهاي صفوي است و طبق نظر كارشناسان و هنردوستان در زمينه وجه تشابه نقش بته جقه با پديدههاي طبيعي ميتوان چنين گفت كه آن را به درخت نخل، ميوهكاج، قطره باران، درخت سرو، سرپرنده و بالپرنده در لحظه جمع شدن شعله آتش مقدس زرتشتيان، سيمرغ، بادام، مشت گره كرده و ... تشبيه كردهاند .
سيسيل ادوارد در كتاب «قاليهاي ايراني» بر اين عقيده است كه تمام اين فرضيهها بعيد است و? ميگويد: بعضي از آنها تصوير خيالي بيش نيست و توضيح آن بسيار سادهتر از اينهاست.
و? معتقد است: ا?ن طرح را با?د در نام? که ا?ران?ان بدان دادهاند جستجو کرد، آنها ا?ن طرح را «بته» م?نامند که معني لغوي آن يك دسته برگ است. مردم ايران با عشقي كه به اختراع انواع مختلفي از اشكال هندسي و پيچيده از يك موضوع دارند، اين نقش را به وجود آوردهاند كه انواع گوناگون دارد. بتهميري (سرو كوچك)، بتهترمهاي (سرو متوسط)، بتهخرقهاي (سرو بزرگ)، بتهبادامي(سرو بادامي شكل)، و بتهجقهاي (سروخميده)
اما درستترين حدس براي بوجودآمدن طرح بتهجقه همان گلهاي صفوي و سپس سرو خميده است. گلهاي صفوي كه غالباً همان گلهاي محمدي و گلهاي لاله عباسي است كه يك گل بزرگ در قسمت فوقاني بوته دارند و گل فوقاني در اثر وزش گاه خميده نشان دادهميشود اين نوع بته جقه به بته جقه «مشبك»معروف است؛ چراكه پيرامون بته جقه مرزبندي نشده است.
اين حالت بوتههاي گل با سرگلخميده رفتهرفته در ميان طراحان مطلوب واقع شد تا اين كه در اوايل قاجار به صورت بتهجقه درآمد و موجوديت خود را كه بوتهگل يا سروگل خميدهبود، از دستداد و تنها شكل اوليه از آن باقيماند.
پارچه قلمكار كه بيشتر در شهر تاريخي اصفهان ديده ميشود داراي يك نقش اصلي است كه همان بتهجقه است و از زمانهاي قديم تاكنون در اين نوع كار، اين نقش به صورت نقش«مادر» مورد استفاده بوده است.
نقش بتهجقه به صور و اشكال گوناگون همواره زينت بخش توليدات و هنرهاي بسياري در صنايع دستي ايران بوده است. برخي از مناطق سرسبز در به كارگيري اين نقش داراي سابقهاي طولانياند و در كرمان و يزد اين نقش به صورت فراگير رايج بوده است.
منابع: 1- ترمه هاي سلطنتي ايران و كشمير از رحيم و ژرژ عناويان ، انتشارات سنشوكوسيكامتسوتا
2- نساجي سنتي در ايران، فيليپس آكرمن(بافتههاي دوره تيموريان تا صفويه)
3- بررسي وضع صنايع دستي استان يزد، سازمان صنايع دستي
4- هنر رنگ، يوهانس اتين، ترجمه:عرب علي شروه، انتشارات سياولي
پژوهشگر: صديقه رمضانخانی